به نام قدرت مطلق الله
کارگاه مجازی لژیون همسفران عشقبه استادی کمک راهنمای محترم سرکار خانم الهه و دبیری همسفر خانم خدیجه در تاریخ ۹۹/۲/۲۰ با دستور جلسه سی دی فلز وجودی و انرژی راس ساعت آغاز به کار نمود.
با قوت گرفتن از قدرت مطلق الله جلسه را آغاز میکنیم. سلام دوستان الهه هستم همسفر.انشاء الله حال همگی دوستان خوب باشد و در کمال صحت و سلامتی باشید طاعات و روزههای شما مبارک باشد و من منتظر شنیدن مشارکتهای شما هستم.
مشارکت همسفر خدیجه:
سلام دوستان خدیجه هستم همسفر. طاعات و عبادات شما قبول درگاه حق باشد. آقای امین در سی دی فلز وجودی فرمودند دو نوع فضا داریم فضای قابل تغییر و فضای غیر قابل تغییر. بعضی فضاها را حتی اگر علم آن را هم داشته باشیم امکان تغییر در آنها نیست ولی بعضی فضاها مثل این که ما علم درمان یک بیماری را داشته باشیم میتوانیم فضای آلوده به بیماری را تغییر بدهیم. آیه ایی در قرآن هست که هیچ موجودی از خود نوری ندارد مگر این که خداوند به او نور داده است. گاهی اوقات ما به دلیل تعصب یا دوست داشتن شخصی قصد تغییر دادن او را داریم در این شرایط ما از انرژی و نور خودمان استفاده میکنیم اما امکان این که خود من هم به طرف تاریکی بروم خیلی زیاد است و توانی هم برای من نمیماند زمانی که من تلاش خودم را کردم دیگر نباید اصرار بورزم مثل پیامبر که برای هدایت کردن افراد زحمت کشیدند و در آخر نتیجه که نگرفتند هیچ و هجرت کردند تا زمان هدایت برسد وقتی زمان آن رسید و قفلها باز شد بعد توانستند آن فضا را تغییر بدهند. مثل کسی که به رهایی رسیدهو فکر میکند برادرش را هم باید به رهایی برساند و این اصرار هیچ نتیجه ایی ندارد به غیر از این که خودِ شخص هم به تاریکی برگردد و به این دلیل است زمان مقرر هنوز نرسیده است.تفاوت انسانها در فلز وجودی آنها است و فلز همان دانایی است که تا دانایی تغییر نکند فلز انسان هم تغییر نمیکند. اگر فلز دو نفر با هم یکسان باشد امکان تبادل انرژی وجود دارد، اگر فلز دو نفر با هم فرق داشته باشد انتقال انرژی صورت میگیرد مثل آهن و نیکل که برای زنگ نزدن کشتی کنار یکدیگر قرار میگیرند و آن فلزی که بهتر باشد زنگ میزند پس دو نفر که یکی خوب است و دیگری بد همنشین که بشوند آدم خوبِ ضرر میکند. اگر انسان بخواهد رسانایی بالایی داشته باشد باید فلز درون را تغییر بدهد یا این که ناخالصی را از فلز جدا کند. در درمان اعتیاد زمانی که سطح انرژی تغییر میکند آدمهای قبلی از زندگی ما خارج میشوند و آدمهای جدیدی وارد زندگی ما میشوند. در مورد حقه نفس که روش تدریجی است آقای امین صحبت کردند که با پانزده دقیقه دیگر بخواب کار من را مدام عقب میاندازد و سطح انرژی من پائین میآید توان برای حرکت پائین میآید احساس من تغییر میکند و چون حس اولین قوه شروع عقل است حس من که عوض میشود عقل هم فرمانهایی میدهد که با آن حس سازگار باشد و من میتوانم از این حقه نفس برای انجام کارهایی که عقب افتاده استفاده کنم.
مشارکت همسفر منصوره:
سلام دوستان منصوره هستم همسفر. امیدوارم حال خانم الهه و همه دوستان عزیزم خوب باشد. چیزی که من از سی دی فلز وجودی دپ برداشت کردم این است که فضاها به دو دسته تقسیم میشوند فضای قابل تغییر و فضای غیر قابل تغییر. فضای قابل تغییر فضایی است که امکان تغییر در آن وجود دارد ولی غیر قابل تغییر تغییر نمیکند مثل من که میخواهم آموزش ببینم و خودم را از ضد ارزشها دور بکنم و اگر اجازه برای من صادر شده باشد که من تغییر بکنم در یک مسیر علم و آگاهی قرار میگیرم و آن هم یک شبه اتفاق نمیافتد. آقای مثالی را میزنند میفرمایند مثل درختی میماند که کاشتن درخت به عهده منِ انسان هست ولی رشد و بزرگ شدن آن یک سیری است که باید انجام بشود و در مورد من که در مسیر قرار میگیرم و آموزشها را میگیرم نباید از خودم انتظار داشته باشم که یک شبه تغییر کنم به بازه زمانی نیاز دارد و باید آموزشها را بگیرم تا بتوانم آن ناخالصیهایی که در وجود من هست را کم کم خارج کنم و ذرات خالص را جذب بکنم و حالا که در این سطح آگاهی هستم با یک سری آدمها در ارتباط هستم که با این افراد فلز وجودی من یکی است و زمانی که سطح آگاهی من بالاتر برود افرادی که اطراف من هستند تغییر میکنند مثل الان که وارد کنگره شدم دوستانی را پیدا کردم که ذرات وجودی ما مثل هم هست و کسانی بودند که یک مرتبه وارد زندگی من شدند و من متوجه چگونگی ارتباط خودم با این افراد نشدم و به یکباره ارتباط من با این افراد قطع شد .
مشارکت همسفر مریم:
سلام دوستان مریم هستم همسفر. عرض خدا قوت به خانم الهه عزیزم دارم. هفته راهنما را در راس به آقای مهندس و خانواده محترمشان و خانم الهه عزیزم تبریک میگویم و امیدوارم که خدا بهترینها را برای شما رقم بزند. در مورد سی دی فلز وجودی ما دو نوع فضا داریم فضای قابل تغییر و فضای غیر قابل تغییر. برای تغییر دادن فضا باید علم آن کار و عشق آن کار را داشته باشیم و اجازه آن کار را داشته باشیم. زمانی که میخواهیم یک فضایی را تغییر بدهیم اگر به طرف عمل سالم حرکت کنیم و با حرکت ما با عمل سالم باشد یک قدرت تشخیصی به ما داده میشود و باعث کمک و یاری ما میشود تا بتوانیم آن فضا را تغییر بدهیم مانند حضرت محمد که در چند سالی که نتوانستند فضای مکه را تغییر بدهند با فرمان هجرت که صادر شد و به دلیل این که عمل ایشان هم سالم بود نیروی خداوند هم به ایشان کمک کرد تا به هدف اصلی خودشان برسند. تفاوت انسانها در فلز آنها است که فلز همان دانایی است مثلا دو نفر که هروئین مصرف میکنند یکی از آنها هم مصرف کننده است و هم مواد میفروشد، قتل میکند، گروه مافیا تشکیل میدهد ولی یک نفر دیگر مصرف کننده است و با فروش مواد خرج زن و بچه را هم میدهد و طرز فکر این دو نفر به فلز که همان دانایی آنها است بر میگردد و با توجه به همان دانایی در ضد ارزشها قرار میگیرند. ضد ارزش در افراد مصرف کننده همیشه وجود دارد ولی این که در سطح بالاتری قرار بگیرند به دانایی آنها بستگی دارد. انسانها بر اساس سطح انرژی کنار یکدیگر قرار میگیرند.
مشارکت همسفر وجیهه:
سلام دوستان وجیهه هستم همسفر. با عرض ادب و احترام خدمت خانم الهه عزیزم. دستور جلسه امروز سی دی فلز وجودی است. آقای امین میفرمایند کسی که از اعتیاد خارج میشود باید فلز او تغییر بکند یعنی رفتار و کردار و فکر و تفکر و گفتار او با عمل سالم باشد. اگر نتواند فلز را تغییر بدهد مسیر او عوض میشود و بهطرف ضد ارزشها میرود و جذب نیروهای بازدارنده میشود. فلز همان دانایی میشود مثلا اگر منِ وجیهه با آموزشها و سی دی گوش کردن تغییر کردم فلز وجودی من هم تغییر میکند و در مسیر صراط مستقیم قرار میگیرم اگر منِ وجیهه به کنگره آمدم و آموزشها را عملی نکنم در ضد ارزشها میمانم.
مشارکت همسفر آرزو:
سلام دوستان آرزو هستم همسفر. خدا را شاکرم که در جمع پر محبت دوستان هستم. در سی دی فلز وجودی آقای امین فضاها را به دو دسته تقسیم کردند. فضای قابل تغییر و فضای غیر قابل تغییر و برای تغییر فضا باید علم و عشق و البته اجازه آن داده بشود. این اتفاق دقیقا برای من رخ داد، اوایل که کنگره آمده بودم، خودم هنوز آموزشی ندیده بودم و علم هم در این مورد نداشتم و میخواستم مسافرم را هم همراه خودم بیاورم و ایشان نمیآمدند. من همیشه با خودم میگفتم چرا این جا که مکان بسیار خوب و پر از آموزش است چرا ایشان نمیآیند و الان با گوش کردن این سی دی و آموزشهای خانم الهه متوجه شدم که من نمیتوانم کسی را مجبور بع کاری بکنی و فقط میتوانی آن کار را برای خودت انجام بدهی. خانم الهه به من گفتند که شما بیا و آموزشها را بگیر و کاری به کار مسافرت نداشته باش وانشاء الله زمانش که برسد برای ایشان هم اذن صادر میشود این که در هیچ اموری ما نمیتوانیم کسی را مجبور به کاری بکنین به قول معروف که میگویند چاه باید خودش آب بدهد.مشارکت همسفر فاطمه فنایی:
سلام دوستان فاطمه هستم همسفر. خانم الهه عزیزم هفته راهنما را به شما و آقای مهندس و خانواده محترمشان تبریک میگویم چرا که آرامش زندگی خودم را مدیون شما عزیزان هستم.دستور جلسه در مورد فلز وجودی و انرژی هست که من خیلی از این سی دی آموزش گرفتم و حکمت خیلی از اتفاقات زندگی خودم را به واسطه این سی دی متوجه شدم. آقای امین میفرمایند تفاوت انسانها در فلز آنها است و اگر کسی میخواهد از تاریکی خارج بشود باید فلز او تغییر بکند که فلز همان دانایی است. آن چیزی که انسانها را در کنار یکدیگر قرار میدهد سطح انرژی یکسان آنها است. یکی از مسائل دیگر حقه نفس است که روش تدریجی است و این دقیقا یکی از مشکلات اخیر من بوده است من همیشه بعد از اذان صبح کارهای خودم را انجام میدادم چون بچههای من خواب هستند ولی چند روزی بود که خواب بر من غلبه میکرد و با گوش کردن این سی دی سعی کردم که از همین روش تدریجی استفاده کنم و هنوز نیاز به تکرار و تمرین دارم. یکی دیگر از حکمتهای زندگی من این بود که من یکسال و نیم بود که سر کار میرفتم و خیلی هم برای آن تلاش کردم و مطالعه کردم ولی کار من پیش نمیرفت حالا با گوش کردن این سی دی متوجه شدم این جزء فضاهای غیر قابل تغییر بوده است و من علیرغمِ علم کار و عشق به کار باید اجازه آن را هم داشته باشم.
مشارکت همسفر ندا:
سلام دوستان ندا هستم همسفر. روزههای همه دوستان قبول باشد. در مورد سی دی فلز وجودی آقای امین میفرمایند خداوند به یک سری از چیزها انرژی داده است و به یک سری انرژی نداده است که در واقع میتوانیم بگوئیم نور هست. اگر چیزی را خداوند به آن نور نداده باشد قابل تغییر نیست. در مورد فلز وجودی زمانی تغییر میکند که حس ما هم تغییر بکند یعنی به دانایی برسیم. زمانی فلز تغییر میکند که ما تزکیه و پالایش کرده باشیم از ضدارزشها دوری کرده باشیم و فرمودند که یک سری بندهایی در ما وجود دارد که باعث میشود وقتی ما میخواهیم کار خوبی انجام بدهیم هر چقدر که انرژی را در خودمان جمع کنیم وقتی آن انرژی رها بشود ما ممکن است که به عقب برگردیم. باید بندها را از خودمان باز کنیم.
مشارکت همسفر فاطمه اسدی:
سلام دوستان فاطمه هستم همسفر. خانم الهه عزیزم صمیمانه ترین تبریکات من را بپذیرید. از زحمات شما که برای ما متحمل میشوید متشکرم هر چند که زبان قاصر از تشکر و سپاسگزاری است. فقط این را میتوانم به شما بگویم که با تمام حس و انرژی از شما ممنون هستم. و این در ذهن من القا شده که شما معجزه زندگی من هستید. آقای امین در سی دی فلز وجودی میفرمایند که ما دو نوع فضا داریم فضای قابل تغییر و فضای غیر قابل تغییر. در مورد تفاوت انسانها صحبت کردند و این که فلز همان دانایی است. مثلا دو نفر که یکی استاد دانشگاه است و یکی بی سواد هر دو کنار منقل هروئین مصرف میکنند برای این که سطح انرژی آنها یکسان است. یکی از حقههای نفس روس تدریجی است و تجربه من با گوش کردن این سی دی این بود که من در انجام کارهای خانه یا سی دی نوشتن و کارهای دیگر همین حقه در من اجرا شده بود و نفس چقدر تسلط پیدا میکرده روی من آن کارها را انجام ندهم.
مشارکت همسفر فاطمه خانی:
سلام دوستان فاطمه هستم همسفر. روزههای همه دوستانم مبارک باشد. در مورد دستور جلسه آقای امین فرمودند که ما گاهی اوقات میخواهیم شخصی را به راه روشن هدایت بکنیم در نتیجه آن نوری که به ما داده شده است را صرف شخصی که میخواهیم او را تغییر بدهیم میکنیم و آن شخص هنوز اذن به او داده نشده است که نور داشته باشد و تا زمانی که آن نور و انرژی ما روی او هست روشن و مثبت است و هر زمان که نور ما از روی او برداشته شود دوباره به مسیر منفی بر میگردد. وقتی ما میخواهیم همنشین انتخاب کنیم یا ازدواج کنیم باید کسی باشد که فلز ما به هم نزدیک باشد یعنی دانایی و آگاهی ما در یک سطح باشد تا بتوانیم با هم زندگی کنیم.
مشارکت همسفر سمیه:
سلام دوستان سمیه هستم همسفر. هفته راهنما را به خانم الهه عزیزم تبریک میگویم. در سی دی فلز وجودی آقای امین میفرمایند زمانی که ما در یک محیطی هستیم و در آن جا زایش و تولیدی نداریم بهترین راه این است که هجرت بکنیم مثل حضرت محمد که وقتی ور مکه نتوانستند هدایت بکنند و بعد با هجرت توانستند افراد بیشتری را به مسیر درست هدایت بکنند. در ادامه ایشان فرمودند که آن مقاومتی که ما در مقابل کلام حق یا اتفاقات حق که در راه ما قرار میگیرد از خودمان نشان میدهیم ناشی از جهالت ما است و هر چه جهالت ما بیشتر باشد مقاومت ما بیشتر است و آن وقت است که میگویند شخص داغ کرده یعنی خودش را بی جهت به در و دیوار میزند. ایشان میفرمایند که یک سری از افراد بعد از سفر اول کسانی که دور آنها بودند را از دست میدهند و یک سری افراد جدید سر راه آنها قرار میگیرند. تجربه خودِ من و مسافرم همین بود که بلافاصله بعد از سفر اول ایشان یک سری از افراد و دوستانی که قبلا در زندگی کنار آنها بودیم و در مسیر تخریب با هم بودیم بعد از سفر اول به صورت ناخواسته از زندگی ما جدا شدند و این نشان دهنده این بود که سطح انرژی ما با آنها یکی نیست.
مشارکت همسفر زهرا :
سلام دوستان زهرا هستم همسفر. هفته راهنما را به آقای مهندس عزیز و خانواده محترمشان و همچنین خانم الهه عزیزم که چراغ راه من شدند و آرامش را به زندگی من برگرداندند تبریک عرض میکنم. در سی دی فلز وجودی آقای امین میفرمایند دو نوع فضا داریم فضای قابل تغییر و فضای غیر قابل تغییر. ما بغضی انسانها را نمیتوانیم تغییر بدهیم زیرا آنها از خود نوری ندارند. مثلا من میخواستم که مسافرم را از این که اعتیاد دارند خارج کنم وهمیشه سعی میکردم و به ایشان میگفتم بیایید و درمان کنید. باید این کار یا آن کار را انجام بدهید. من از انرژی خودم صرف ایشان میکردم و یک جاهایی کم میآوردم و بار ایشان شدم و نتوانستند که درست سفر بکنند. در این جا آقای امین میفرمایند که عاقبت این میشود که خودمان هم از مسیر خارج میشویم و توان و انرژی نداریم که به امورات خودمان هم بپردازیم و در این صورت بهتر است که آن شخص و یا آن مکان را ترک کنیم و یا رها کنیم و این جا بود که من باید مسافرم را رها میکردم تا آن هجرت برای من اتفاق بیفتد.
مشارکت همسفر الهه:
سلام دوستان الهه هستم همسفر. خدا را شاکرم که یک روز دیگر در جمع دوستان محبت هستم. در سی دی فلز وجودی آقای امین میفرمایند برخی انسانها وقتی در مقابل سخن حق قرار میگیرند بسته به میزان جهالت خودشان از خود مقاومت نشان میدهند و داغ میکنند و به صورت خشم یا پرخاش آن را بروز میدهند این موضوع میتواند به دلیل ناخالصی باشد یا جنس این فلز هنوز به آن درجه از رسانایی نرسیده است.
مشارکت همسفر اکرم:
سلام دوستان اکرم هستم همسفر. عرض خدا قوت به خانم الهه عزیزم دارم. در سی دی فلز وجودی آقای امین میفرمایند که ما دو نوع فضا داریم فضای قابل تغییر و فضای غیر قابل تغییر. خداوند در کلام الله میفرمایند که هیچ موجود و یا هیچ مکانی از خود نوری ندارد مگر این که خداوند به او نور داده است. مثلا اگر دو برادر با هم مصرف کننده باشند و یکی به کنگره بیاید و درمان شود او نمیتواند برادر دیگر را به زور له درمان برساند باید اذن او هم داده شود تا بتواند به درمان برسد.
مشارکت همسفر محدثه:
سلام دوستان محدثه هستم همسفر. خوشحال هستم که توانستم یک بار دیگر در لژیون مجازی شرکت کنم. دستور جلسه امروز فلز وجودیاست. دو نوع فضا داریم فضای قابل تغییر و فضای غیر قابل تغییر. مثلا اگر دو برادر با هم مصرف کننده هستند و یکی درمان شود و آن یکی درمان نشود باید از همنشینی با فرد مصرف کننده دوری کند زیرا مکانهای منفی هم ممکن است ما را به شما ضد ارزشها سوق بدهد. در جای دیگر از حقه نفس صحبت کردند که اگر میخواهیم از دست حقه نفس راحت بشویم باید بدل آن را بزنیم زیرا حقه نفس ذره ذره اتفاق میافتد و ما باید از بدل آن استفاده کنیم و ذره ذره آن را حل کنیم.
مشارکت همسفر ناهید:
سلام دوستان ناهید هستم همسفر. هفته راهنما را به آقای مهندس عزیز و خانواده محترمشان و خانم الهه عزیزم تبریک میگویم. در مورد دستور جلسه آقای امین میفرمایند ما دو نوع فضا داریم فضای قابل تغییر و فضای غیر قابل تغییر. مکانهای غیر قابل تغییر یک سری زمان دارند تا قفل آنها باز شود و اجازه آنها صادر بشود. ما نباید تمام اندیشه و وقت خودمان را برای کاری صرف کنیم و گرنه به کارهای دیگر نمیرسیم. در مورد فلز انسانها صحبت کردند و مثل این است که ما دو تا فلز را به یک پتانسیل یکسان وصل کنیم و یک فلز عایق باشد و یکی رسانا باشد و یکی نیمه رسانا باشد و عملکرد آنها متفاوت باشد یعنی یکی نور را تولید بکند و یکی برق تولید بکند و یکی از آن کاری بر نیاید و تکامل این فلزها هستند که باید تغییر کنند و به همین دلیل است که در شرایط یکسان یکی پیامبر میشود و یکی آدمیمیشود که از او رفتار ناهنجار از او سر میزند و فلز همان دانایی است و تا دانایی تغییر نکند فلز انسان هم تغییر نمیکند.
سوال خانم فاطمه اسدی:
خانم الهه جانم انسانهایی که در کنار هم قرار میگیرند و در یک مسیر بستگی به فلز وجودی آنها دارد این همنشین بودن یا سطح انرژی الکترونهای آنها؟ رابطه این دو را خیلی متوجه نشدم.
مشارکت همسفر فاطمه فنایی در مورد سی دی منیت:
سلام دوستان فاطمه هستم همسفر. آقای امین میفرمایند تعریف منیت این است که انسان جایگاه خودش را بالاتر از آن چیزی که هست تصور کند و انسان یک فعالیتی را انجام میدهد و در آن کار یک مهارتهای را به دست میآورد که این توانایی شرط لازم برای منیت منِ فاطمه میشود. بعد از به وجود آمدن منیت یعنی بعد از به دست آوردن توانایی من شروع به قیاس کردن میکنم و اگر نتیجه این مقایسه کردن منِ فاطمه این باشد که من از همه بهتر هستم، کار من درست تر است، خیلی بهتر از بقیه متوجه میشوم، درک من از بقیه بیشتر است و یک چنین ساختاری برای من به وجود بیاید که دیگران توانایی انجام آن کار را ندارند ولی من دارم آن جا است که به دلیل کم بودنِ دانایی من یک قالب ذهنی در من به وجود میآید که جایگاه خودم را در هستی گم میکنم. یک روزی من با حال خیلی خرابی پیش خانم الهه آمدم و به ایشان گفتم که من با مسافرم تماس گرفتم و ایشان جلوی بقیه با من بلند صحبت کردند ولی من گذشت کردم و به خیال خودم که کارم خیلی درست بوده است در صورتی که خانم الهه به من گفتند که فاطمه برو و هشتاد بار سی دی منیت را بنویس و دقیقا این موضوع را خودم متوجه میشوم زیرا من منیت را در یک سری از افراد میدیدم وای نمیتوانستم باور کنم که من هم منیت دارم. یک نفر از آقای امین سوال کردند که اگر ما از فرزندان خود ناراحت بشویم نشان دهنده منیت ما است و ایشان گفتند که اگر فقط ناراحت بشوید نه ولی اگر عکس العمل نشان دهید بله. این که من از مسافرم توقع دارم این که میخواهم دیگران به من احترام بگذارند این هو همه نشان دهنده منیت من است و حتی من چندین بار این سی دی را گوش کردم ولی هر بار مثل این است که بار اول من است.امیدوارم که بتوانم با این ساختار قوی در خودم مبارزه کنم و منیت را از خودم دور کنم.
کمک راهنمای محترم خانم الهه فرمودند:
این که ایشان نوشتند خانم الهه جانم خیلی خوب است زیرا این نشان دهنده این است که با راهنمای خودش درست صحبت میکند میگویند خانم الهه جانم نه خانمم. بعضی از بچهها که پیام میدهند انگار که سی دیهایی که مینویسند برای من مینویسند یا اگر تکلیفی انجام میدهند مثل بچههای کلاس اولی وقتی دارند تکلیفی انجام میدهند انگار که برای معلم شان تکلیف مینویسند، به یاد طریقه صحبت کردن یک زن و شوهری افتادم که این خانم اگر مهمان به منزل ایشان میآمد و برنج یا ماست یا هر چیز دیگر میخواست گوشی تلفن را بر میداشت و میگفت الو ماست بخر بیا تَق گوشی را میگذاشت و این همیشه برای من عجیب بود زیرا وقتی خانمیبا شوهرش تماس میگیرد باید بگوید سلام عزیزم خوبید؟ میشود زحمت بکشید اگر فرصت کردید و در مسیرتان بود ماست بخرید. دقیقا بر عکس این جریان هم بود یعنی وقتی آن آقا هم کار داشت تماس میگرفت و میگفت این پول را از این حساب بردار و بگذار فلان حساب بدون سلام کردن و بعد تَق گوشی را قطع میکرد. حالا ما بعضی رهجوها را هم داریم که این طوری هستند طی دی که مینویسند انگار که برای من مینویسند، مینویسند سلام سی دی منیت، سلام سب دی فلز وجودی، برای من که ننوشتید و بعد هم ادب اجتماعی حکم میکند که به عنوان ره جو وقتی با راهنما صحبت میکنید، بگوئید سلام خانم الهه حالتان چطور است، برای این که یاد بگیرید من اینها را میگویم زیرا من به این احوالپرسی نیاز ندارم برای این که یاد بگیرید که چگونه با راهنمای خودتان صحبت کنید. یک نفر پیام میدهد سلام خانمم مگر من خانم شما هستم مگر من چه نسبتی با شما دارم، من راهنمای شما هستم راهنمای شما دوست شما نیستند که شما ساعت دوازده شب به ایشان پیامک بزنید راهنمای شما آن کسی نیستند که شما تا میبینید ایشان ساعت ۱:۳۰ شب آنلاین هستند به ایشان پیام بدهید و سوال از ایشان بپرسید اصلا این طوری نیست بدانید جایگاه من رهجو کجاست و جایگاه راهنما کجاست حالا من هیچ نمیگویم و اینها را زیر سبیلی رد میکنم و صحبتی هم نمیکنم و لیکن الان که هفته راهنما باید شما اینها را بدانید چرا باید بدانید؟ برای این که دو روز دیگر خودتان راهنما میشوید، برای این که همین الان مادر یک خانواده هستید بعد دو روز دیگر بچه شما میخواهد تکلیف انجام بدهد شما اگر خودت اینها را رعایت کرده باشید بعدا میتوانید به یک نفر دیگر بگوئید که این کار را انجام بده، اگر به یک نفر دیگر که بزرگتر است احترام گذاشته باشید دو روز دیگر هم میتوانید این را به یک نفر دیگر بگوئید و او را راهنمایی کنید. اگر احترام را نگه داشتیم، احترام هم میبینیم و این موضوع را من نمیخواستم بگویم و لیکن من باید به عنوان راهنمای شما موظف هستم یک سری چیزها را به شما بگویم. من خودم ساعت ۸ شب هم به خانم مرجان پیام نمیدهم چون آن ساعت وقت استراحت ایشان هست ولی شاید ایشان ساعت ۱:۳۰شب غم به من پیام بدهند و من هم جواب ایشان را میدهم اما من هیچ وقت به عنوان یک شاگرد و یک رهجو به خودم اجازه نمیدهم که آن زمان به ایشان پیام بدهم. نکته دیگر حتی اگر راهنمای من برجک من را هم بزنند منِ ره جو حق ندارم از راهنمای خودم ناراحت بشوم و این خیلی مهم است. اگر راهنما به من یک حرفی میزنند خوبی من را میخواهند اصلا یک راهنما برای چه اسم ایشان راهنما است برای این که یک قدم از شما جلوتر است و راه را به شما نشان میدهد بعد فکر میکنید که آیا برای ایشان ارزش مادی دارد، فرض کنید هفته راهنما اگر من میلیونها تومان برای خانم مرجان بگذارم آیا واقعا ارزش آن کاری که خانم مرجان برای من انجام میدهند را دارد یعنی آیا واقعا ارزش این را با پاکت پول میتوان سنجید؟ نمیشود سنجید این فقط سمبل قدردانی است و گرنه اگر من میلیاردها تومان هم در پاکت بگذارم و به خانم مرجان بدهم ارزش کار ایشان را ندارد زیرا راهنما من را از تاریکی، ناامیدی، افسردگی، خودکشی نجات داده است حالا در قبال جان من که نجات داده است من چه باید تقدیم راهنمای خودم بکنم، راهنمایی که من را از جهل بیرون آورده است خیلی چیزهایی که قبلا نمیدانستم الان میدانم خیلی جنگ و دعواهایی که قبلا داشتم الان ندارم ذهنِ من آرام شده است این که الان سیزده چهارده پانزده ساعت روزه میگیرم بدون این که به من فشار بیاید این یعنی این که من در آرامش فکر هستم که روزه میگیرم، فکر میکنم روزی ده دوازده ساعت کار میکنم چقدر درگیری و مشغله دارم و لیکن با این حال روزههاین را میتوانم بگیرم و این فقط یک دلیل دارد آرامش و آن آرامش را از راهنمایان دارم حتی اگر یک زمانی برجک من را زده باشد حتی اگر با من قهر کند یعنی تمام اینها نشان دهنده این است که آن راهنما من را دوست دارد که جانش را برای من میگذارد. من در شعری که برای هفته راهنما گفتم روی این بیت خیلی تاکید میکنم که میگفت افرین بر تو که سپردی جهان خویش یعنی تمام جهان خودت و تمام زندگی خودت را و جانت را بخشیدی که تبدیل کنی وجود نارِ من را به نور. نار وجودیِ من که پر از ناخالصی بود پر از زباله کثیف و بدبو بود این را به واسطه نور راهنما و سطح انرژی راهنما من را تحت تاثیر قرار داد که من توانستم از این وضعیت خارج بشوم حالا که به من این اجازه را دارند منِ الهه وظیفه دارم ( اصلا در مورد شما صحبت نمیکنم شما هر چه دارید به خاطر وجود آقای مهندس است و این چیزی که من میگویم فقط به خاطر این است که مراتب عشق و ایمان قلبیِ خودم را به راهنمای خودم بگویم)، که من را از آن نار و آتش و خودکشی و حال خرابیها و از آن افسردگیهای شدید نجات داد و زندگی را به نور تبدیل کرد و به یک محیط پر از آرامش و محیطی که بتوانم در آن زندگی کنم. پس این را یاد بگیریم تا دو روز دیگر که شاگردهای شما که در الان در خانه نشستند و میآیند سر لژیون مینشینند اینها را از ما یاد بگیرند. رهجو از حرفهای من چیزی یاد نمیگیرد رهجو از عملِ من یاد میگیرد رهجو وقتی من یک الگو باشم آن حرکت من را کپی میکند حرفهای من را کپی نمیکند. من یک زمانی وقتی لژیون تشکیل داده بودم آن زمان مشغله من زیاد بود و بعضی کارها را فراموش میکردم و روی دستم علامت ضربدر میزدم که الهه فلان کار را باید انجام بدهی بعد یک مرتبه دقت کردم دیدمای داد بیداد چند تا از رهجوها که راهنما شده بودند هم همان ضربدرها را روی دستشان میزدند به آن هد گفتم بچهها این ضربدر چه هست گفتند از شما یاد گرفتیم، گفتم بچهها شما مشغلههای من را ندارید که این کار را میکنید و بعد که متوجه شدم فایده ایی ندارد و اینها رفتار من را کپی کردند و گفتم از این به بعد حق این که ضربدر روی دستمان بگذاریم را نداریم و باید این قدر به ذهن خودمان بسپاریم تا ذهن ما یاری بکند تا آن کار را انجام بدهیم. پس تمام حرفهایی که میزنیم برای این تست که تمام آنها کپی میشود.اگر قدردان باشم اگر بتوانم خوب ارتباط برقرار بکنم من اصلا متعجب میشوم که کسی بنویسد سلام سی دی فلز وجودی، شما اگر به همکلاسی یا خواهر شوهرت هم بخواهی پیام بفرستی و آن چیز نیاز خواهر شوهرت هم باشد نه تکلیف تو یا برای مادرتان بخواهید پیام بفرستید مینویسد سلام مامان جان این هم چیزی که خواسته بودید در صورتی که سی دی که مینویسید من از شما نخواستم شما تکلیف تان را باید انجام بدهید تا به حال خوش برسید شما باید وقتی با راهنما حرف میزنید فعل کلمات خودتان را جمع ببندید که یاد بگیرید نه به خاطر خودتان که دو روز دیگر معلم هستید برای یک سری افراد دیگر وقتی خود شما به راهنمای خودتان احترام نمیگذارید کس دیگری جایگاه تو را به عنوان راهنما قبول نمیکند.کمک راهنمای محترم خانم الهه در ادامه پاسخ به سوال خانم فاطمه اسدی فرمودند:
فاطمه پرسیده است که انسانها بر چه اساسی در کنار همدیگر قرار میگیرند؟ انسانها بر مبنای سطح انرژی شان در کنار همدیگر قرار میگیرند و دقیقا آقای امین هم این مثال را میزنند، فلز وجودی یعنی ظرفیتِ من و در مورد ظرفیت هفته گذشته در سی دی جهان بینی صحبت کردیم ظرفیت یعنی داناییِ من این که داناییِ من چقدر است ظرفیت من همان قدر است دانایی من زیاد است پس ظرفیتِ من زیاد است دانایی من این قدر است که وقتی عصبانی هم بشوم ظاهرا عصبانی بشوم ولی باطنا عصبانیت نداشته باشم که به قولِ فاطمه شماره ۲ اگر آن عصبانیت در حدی باشد که من داد بزنم و مشت روی زمین بزنم این به معنی منیت من است یعنی من جاهل هستم و ظرفیت من کم است. خوب حالا یک نفر ممکن است دانایی او هم زیاد باشد مثلا دو نفر را در نظر بگیرید دقیقا مثل مثال آقای امین را میزنم تا کامل برای شما جا بیفتد، از این دو نفر یکی استاد دانشگاه است یعنی ظرفیت و دانایی و قدرت تفکر او زیاد است، کلا یک چیزی بگذریم آدمهایی که معلم هستند این افراد دیرتر سرشان کلاه میرود چرا زیرا اینها با خیلی از آدمها زندگی کردند و در واقع زیر و روی خیلی چیزها را دیدند پس آدمهای دانا و باهوش هستند و سطح دانایی آنها هم بالا است و حالا اگر یک استاد دانشگاه مصرف کننده شد و با یک هروئینی که هیچ سواد و دانایی ندارد کنار او قرار گرفت این به چه معنا است؟ این دو تا با هم هم مصرفی هستند و سر یک منقل نشستند به این معنی است که درست است که فلز وجودی شان با هم فرق میکند یکی از آنها بی سواد است و دانایی آن چنان ندارد یکی از آنها اصلا ممکن است کنگره ایی باشد، مثلا میگویم من یک آدم کنگرهای میشناسم که دویست تا سی دی نوشته و ظرفیت او اضافه شده و لیکن سطح انرژی او بالا نرفته است یعنی آن دانایی را تبدیل به دانایی موثر نکرده است، تبدیل به خدمت نکرده است که سطح انرژی او بالا برود، پس این طوری شد یک آدم بی سوادی که هیچ دانایی ندارد با یک آدم باسواد که دانایی او خیلی زیاد است، بک آدمیکه میآید کنگره صد تا سی دی نوشته اصلا من گاهی اوقات بعضی افراد میگویند که دویست با سیصد سی دی نوشتیم ولی رفتار آنها رفتار از سرِ آگاهی نیست از سرِ جهل است، مثلا یک آدمیکه این تعداد سی دی نوشته با یک آدمیکه اصلا هیچ سی دی ننوشته است اینها با هم علیه یک نفر دیگر توطئه میکنند علیه یک نفر دیگر حرف میزنند یک سری کامنت نامربوط برای یک نفر دیگر مینویسند این نشان دهنده چه هست؟ این نشان دهنده این است که فلز وجودی آنها با همدیگر فرق میکند صد درصد ظرفیت و دانایی آنها با هم فرق میکند ولی سطح انرژی آنها یکی است و به دلیل این که سطح انرژی اینها با هم یکی است در کنار هم قرار گرفته اند. یک نکته خیلی مهم آدمیکه فلز وجودی او نا خالص است ناخالصی باعث میشود اگر نوری هم به این فلز وجودی بتابد انرژی هم به این فلز وجودی بتابد بر این فلز وجودی تاثیری نداشته باشد یعنی چه؟ خانم سمیه و خیلی از بچههای دیگر در مشارکتهای خو گفتند که ما برای این که بتوانیم فضاها را تغییر بدهیم نیاز به نور و انرژی داریم.نیاز داریم که اذن خداوند صادر بشود یعنی این که طرف خواست داشته باشد اذن او هم صادر بشود و علم هم لازم داریم علم یعنی همان نور و انرژی فرقی ندارد. پس این دو تا رکن تغییر است که ما علم یا انرژی را داشته باشیم نور یا علم آن انرژی را داشته باشیم که بخواهیم چیزی را تغییر بدهیم و یکی اذن آن صادر شده باشد که آن چیز تغییر پیدا بکند. یک چیز دیگر این وسط مهم است و آن فلز طرف است بگذارید یک مثال بزنم تا متوجه بشوید ببینید من چند وقت پیش دیدم که گلهای من ( من به جز درختهایی که هر سال میکارم گلدانهای بسیاری هم دارم) یک آفتی گرفتند و فکر کردم و گفتم این بنده خدا گناه دارد بگذار یک کاری برای این بکنیم و از قبل میدانستم که تخم ریحان ضد حشرات است و اول یک مقدار دی سب اسپری کردم روی حشرات و انگار که آنها خفه شده بودند و شاید هم بخاطر تخم ریحانی بود که پای این گیاه ریخته بودم. بعد یک مقدار تخم ریحانها اضافه بود آنها را پای یک گلدان دیگر انداختم و این گلدان را سالها پیش یک نفر برای من هدیه آورد و گل خیلی قشنگی داشت ولی خاک بسیار سفت و بدی بود چون این خاکِ سفتی بود بعد که گل به فصل خودش از بین رفت من یک گیاه دیگر در این گلدان کاشتم دیدم که این گیاه رشد نمیکند متوجه شدم که به خاطر خاک آن است بعد امدم یک مقدار تخم ریحانها را کاشتم در کنار همین گیاهی که رشد نمیکرد، بچهها باورتان نمیشود از آن جا که بستر این خاک سفت بود و غیر قابل نفوذ بود یعنی فلز آن یا جنس آن خاک بد بود اجازه نمیدهد که تخم ریحان رشد بکند در صورتی که اگر یک مقدار تخم ریحان رشد بکند خاک پوک میشود و اکسیژن میتواند وارد خاک بشود و گیاه بتواند رشد بکند ولی این خاک نمیگذارد این اتفاق بیفتد یعنی بعد از یک ماه این تخم ریحانها روی این خاک هست برعکس وقتی تخم ریحان را روی خاک خوب میکارید رود جوانه میزند یعنی دو سه روز فوری جوانههای آن در میآید این نشان میدهد که فلز وجودی یا ظرفیت آنها یا جنس آدمها هم ممکن است با همدیگر متفاوت باشد. جنس بعضی از آدمها از طلا است طلا بالاترین رسانایی را دارد یعنی اگر شما به طلا یک جربانگرمایی وصل کنید، مثلا فرض کنید من یک تکه گرما دارم به طول ده سانت یک تکه هم فلز آلومینیوم یا آهن دارم آن هم به طول ده سانت این دو را بگذارم کنار یکدیگر به هر دو از یک سمت مثلا از سمت راست هر دو گرما به آنها بدهم چه اتفاقی میافتد؟ طلا وقتی خلوص آن بالا باشد چون رسانایی آن هم بالاتر از همه است فوری گرما را از این سمت یعنی بعد از چند ثانیه یا چند دقیقه به آن سر طلا میتوانید آن گرما را حس کنید ولی برای آهن و فازهای دیگر این بیشتر طول میکشد چرا؟ زیرا وقتی یک انرژی به آنها وصل میشود اگر ناخالصی آن فلز زیاد باشد آن نور، گرما، انرژی به آن منتقل نمیشود. حالا چه اتفاقی افتاد؟! انسانهایی که فلز وجودی آنها خالص است یعنی از ضد ارزشها دوری میکنند و در طرف ارزشها حرکت میکنند زمانی که یک علمییا یک نوری یک انرژی به آنها میتابد آن نور و انرژی را فورا در درون خودشان به جریان در میآورند و فورا شروع به رشد کردن میکنند در واقع به تبدیل کردن آن نور در خودشان و از آن نور استفاده میکنند و فوری رشد میکنند برعکس فلزهایی که ناخالصی آنها زیاد است وقتی آن نور یا انرژی را به آنها میتابانی و انرژی را تبدیل به گرما میکند یا به یک انرژی که دیگر فایده ندارد و فضا را فقط گرم تر و گرم تر میکند و غیر قابل تحمل میکند این یعنی چه؟ این یعنی انسانهایی که فلز وجودی آنها خالص تر و ناب تر است وقتی علم را میگیرند و نوری به آنها تابیده میشود آن نور را میگیرند و خودشان را به یک انسان بهتری تبدیل میکنند. انسانهایی که وجود آنها هنوز پر از دروغ، ناراستی، قضاوت است و هنوز پر از خشم است این نور را میگیرد ولی نور را نمیتواند تبدیل کند آموزش را میگیرد ولی نمیتواند تبدیل کند و برعکس به حرارت، عصبانیت، به ناراحتی، به بد دلی میکند. امیدوارم که فاطمه هم جواب سوالش را گرفته باشد. در پایان جلسه با دعای خیر دوستان به پایان رسید
دستور جلسه سه شنبه ۹۹/۲/۲۳ : هفته راهنما
سی دی برداشت: سرنوشت
نوع مطلب :
برچسبها :
لینکهای مرتبط :