تنها شرط خروج از تاریکیها فرمانبردار بودن است
بهشت اینگونه است که نیروهائی که خداوند برای انسان خلق کرده و آنها تحت فرمان انسان قرار بگیرد ، آن میشود بهشت.
طرف میخواهد مواد مصرف نکند ، ولی نمیتواند .تاریکی یعنی اینکه نیروهای انسان تحت فرمانش نیستند .
این نقطه آغازش نقض فرمان بود و فرمان رو نقض کرد و وارد تاریکی شد .
حالا نقطه مقابلش و اینکه طرف از تاریکی بیرون بیاید . یک شرط دارد . شرطش چیست؟
شرطش عشق نیست ، تفکر نیست ، مدیتیشن نیست ...
شرط اصلی که مجوز میدهد به انسان از تاریکی خارج شود ، فرمانبرداری است .
میخواهی وارد تاریکی شود باید نقض فرمان کنی ، حالا میخواهی از تاریکی خارج شوی باید فرمانبردار باشی.
یک شخصی میآید کنگره ، کتاب میخواند ، جزوه میخواند ، ولی درون خودش
از فرمان تا خودفرمانی خیلی فاصله است ، اگر ما خودفرمان باشیم ، اذن خروج از تاریکی به انسان داده نمیشود ، این را من شخصاً تجربه کرده ام و مطمئن هستم این موضوع برای خیلیها اتفاق افتاده . ممکن است انسان بگوید ، من فقط خداوند را میشناسم ، و فقط فرمان خدا را اجراء میکنم . خوب برو بگرد و پیداش کن و فرمانش رو اجراء کن . اینطوری نیست . بلکه سلسله مراتب وجود دارد .
اگر انسان بخواهد از تاریکی خارج شود ، باید سلسله مراتب را رعایت بکند .
انسانی هستش که قبل از ما آمده و از تاریکی خارج شده و فرمانبرداری را انجام داده و حالا که فرمانبرداری را کرده به یک درجه فرماندهی میرسد . حالا یک درصدی فرماندهی به او تفویض میشود .
حالا یک قدرتی هست که به شخص تفویض میشود و این مجوز به او داده میشود که اگر شخصی میخواهد از تاریکی خارج شود ، خارجش کند . ولی اون شخصی که میآید باید این فرمانبرداری رو همراه خودش آورده باشد ، مهم نیست که چقدر در تاریکی هست ، مهم این است که چقدر به فرمانبرداری عمل میکند ، اگر این ویژگی را داشت فرآیند خروج از تاریکی را طی میکند و دیگر مسائل مثل عشق ، تفکر به کمکش میآید .
برداشت من از سی دی معلم:
آقای امین در این سی دی از تاریکی صحبت کردند،تاریکی یعنی انسان،نیروهای طبیعی از کنترلش خارج بشوند به طور مثال کنترل پا از کنترل انسان در میآید،مزاج به هم میریزد.شرط اصلی برای ورود به تاریکی نقض فرمان است که مثال آدم و حوا را آقای امین زدند که فریب شیطان را خوردند و از فرمان الهی سرپیچی کردند.برای خارج شدن از تاریکی هم یک شرط اصلی هست و آن فرمانبرداری کردن است.البته فرمانبرداری به معنای درست،یک شخصی صحبتهای راهنما را گوش میدهد،کتاب میخواند،آموزش میگیرد ولی در آخر خود فرمانی میکند یعنی کاری را که خود صلاح میداند را انجام میدهد و این فرمانبرداری کردن نیست.
برای این که حال خوش رهجو در سفر دوم ادامه دار باشد باید سعی کند که راهنما بشود زیرا به واسطهی این خدمت میتواند تاریکیهای خود را نیز به سمت روشنایی ببرد و در حال صعود باشد.
در آخر از روح صحبت کردند که انسان فقط روح دارد و اگر انسان میخواهد که فرمانروای وجود خودش باشد باید علم داشته باشد و این علم با کمک روح دریافت میشود و روح هم که میخواهد کار خودش را انجام بدهد تحت امر رب است یعنی ریش و قیچی دست راهنمایت یعنی اگر ایشان اجازه را به روح بدهند و این نیرو را بدهند، راه را نشان بدهند آن روح علم را در شخص احیا میکند یعنی علم را درون ما زنده میکند و وقتی زنده شد میتوانیم به خیلی از مسائل آگاهی پیدا بکنیم و از آنها عبور بکنیم یعنی ماهیت مسائل برای انسان روشن میشود.
علم دوقسمت دارد یکی تولید و دیگری مصرف و ممکن است یکی کتاب بخواند ولی تولیدی نداشته باشد و این شخص مانند حماری است که کتاب حمل میکنددر کلام الله داستانهایی را چند بار تکرار نموده و این به دلیل اهمیت آنها است .در داستان آدم و حوا دلیل ترد شدن آنها نقض فرمان کردن آنها بوده و یا دلیل رونده شدن شیطان نیز به خاطر نقض فرمان از پروردگار بوده است .آقای امین میفرمایند زمانی که خواستههای معقول انسان به اجرا در بیایند یعنی انسان در بهشت است و زمانی که نیروهائی که خداوند به انسان داده است در اختیار او نباشد به عبارتی انسان در تاریکی قرار دارد.اگر انسان بخواهد از تاریکی خارج شود باید فرمانبردار باشد و باید سلسله مراتب را رعایت کند.و میف پایند علت اصلی ورود در تاریکیها نقض فرمان است .فرامین الهی همان دوره نگفتن و رشوه ندادن و ...است که باید این فرامین را رعایت کنیم تا از تاریکی به روشنایی وارد شویم .